معنی آیات شفا

حل جدول

آیات شفا

در تفسیر صافی آمده است که: خداوند کریم نازل فرموده است در قرآن مجید آنچه را که موجب شفای امراض باطن و ظاهری و روحی و جسمی است و در الفاظ آن، شفای ابدان و در معانی آن شفای ارواح است. و نیز از آن حضرت روایت شده است که هیچ کس به دردی و مرضی مبتلا نشود که با نیت خالص دست بر جای در و مرض بگذارد و این آیه را بخواند تا آخر، مگر آن که شفا یابد، هر درد و مرضی باشد، و دلیل بر این خود آیه است، بنابراین اگر کسی مبتلا به مرض بخل و حسد و کینه باشد و دست به قلب خود گذارد و بخواند، شفا یابد ان شاء الله.
۱-وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا.
۲- یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ.
۳- قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ ۖ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى ۚ أُولَٰئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ.


آیات

از نمازهای واجب

لغت نامه دهخدا

آیات

آیات. (ع اِ) ج ِ آیه. نشانها. علامتها. هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است. || معجزات: و باظهار آیات مثال داد. (کلیله و دمنه). و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود. (کلیله و دمنه).و شرایط سخن رانی در تضمین امثال و تلفیق آیات... تقدیم نموده آید. (کلیله و دمنه). و در آیات براعت و معجزات صناعت که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است تأملی بسزا رود شناخته گردد. (کلیله و دمنه).
این طبیبان نوآموزند خود
که بدین آیاتشان حاجت بود
کاملان از دور نامت بشنوند
تا بقعر تار و پودت درروند.
مولوی.
محکوم باد ملک ترا تا اساس دین
زآیات محکمات و احادیث محکم است.
سلمان ساوجی.
- نماز آیات، نمازی که گاه خسوف و کسوف و زلزله و امثال آن مسلمانان را واجب باشد. و رجوع به آیت شود.


شفا

شفا. [ش ُ / ش ِ] (اِ) ترکش و تیردان. || جعبه. (ناظم الاطباء).

شفا. [ش َ] (ص، اِ) روا و مشروع و جایز. و هر چیز جایز و روا و مشروع. (ناظم الاطباء).

شفا. [ش َ] (ع مص) فروشدن آفتاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

شفا. [ش ِ / ش َ] (از ع، اِمص) شفاء. تندرستی و بهبود از مرض. (ناظم الاطباء). بهبود. برء از مرض. بِل ّ. (در فارسی بیشتر به فتح شین تلفظ کنند). (یادداشت مؤلف):
آنها که به تقریر جهان داور ما را
از درد جهالت بنکوهند و شفایند.
ناصرخسرو.
بر ره دین رو که سوی عاقلان
علت نادانی رادین شفاست.
ناصرخسرو.
جز درد و رنج هیچ نگردید حاصلم
زآن کس که سوی او به امید شفا شدم.
ناصرخسرو.
چگونه آنرا سبب شفا شمرد. (کلیله و دمنه). چون خوره در دندان جای گرفت از درد او شفا نباشد مگر به قلع. (کلیله و دمنه).
خاقانیا نجات مخواه و شفا ببین
کآرد شفات علت و زاید نجات بیم.
خاقانی.
ذوق تو بود عارضه ٔ احمقی از خصم
احسنت زهی زهر که تریاق شفایی.
خاقانی.
باد چو باد عیسوی گرد سم براق او
از پی چشم درد جان شاف شفای ایزدی.
خاقانی.
تب لرزه یافت پیکرخاک از فراق او
هم مرقد مقدس او شد شفای خاک.
خاقانی.
در دین شفای علت عالم برای خلق
زین حق شفیع زلت آدم پی جنان.
خاقانی.
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت.
حافظ.
- امثال:
آن قدر نبود (آن قدر نداد) که کور بگوید شفا. (از امثال و حکم دهخدا).
شفا بایدت داوری تلخ نوش. (امثال و حکم دهخدا).
شفا ته پیاله است (در ته پیاله است). (امثال و حکم دهخدا).
- شفاپذیر، بهبودپذیر. قابل علاج. معالجه پذیر. صحت پذیر. (از یادداشت مؤلف).
- شفاجوی، که در جستجوی شفا و بهبود است. که در طلب علاج و شفای درد و مرض باشد:
عقل شفاجوی و طبیبش تویی
ماه سفرسازو غریبش تویی.
نظامی.
و رجوع به ماده ٔ شفا جستن شود.
- شفا خواستن، شفا جستن. (از یادداشت مؤلف). استشفاء. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب).
- شفا کردن، شفا دادن. شفا بخشیدن:
چه شود گر دل بیمار مرا شاه جهان
از شراب لب جانبخش شفایی بکند.
اسیری لاهیجی (از آنندراج).
|| دواء. علاج. (یادداشت مؤلف).
- دارالشفاء، بیمارستان. (ناظم الاطباء). و رجوع به دارالشفاء در حرف دال شود.
|| (اِخ) نام کتابی از ابوعلی سینا جامع همه ٔ علوم معقول مانند منطق و حکمت و طب. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات).

شفا. [ش َ] (ع اِ) بقیه ٔ هلاک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آخر عمر. (غیاث اللغات) (آنندراج). || کرانه ٔ هر چیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کران. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). کناره. کنار. لب.دم. حَرْف. (یادداشت مؤلف). کرانه ٔ رود. (دهار). کنار و طرف هر چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). کناره. ج، اشفاء. (مهذب الاسماء). || گوشه. ج، اشفاء، شُفی ّ، شِفی ّ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- شفاجُرُف، کناره ٔ وادی و آبگیر وتالاب. (ناظم الاطباء). لب وادی. (یادداشت مؤلف). لب و کناره ٔ وادی و آبگیر، چه، شفا بمعنی کناره و طرف و جُرُف به معنی وادی و تالاب و آبگیر است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج):
رو کاین شفا شفاجرف است از سبق مرا
آنرا شفا مخوان که شقاییست بس عظیم.
خاقانی.
علی شفا حفره من النار؛ بر کناره ٔ مغاکی از آتش. (قرآن 103/3). علی شفاجُرُف هار؛ بر کنار گذرگاه سیل خالی شده. (قرآن 109/9). || اندک. (ناظم الاطباء). اندکی، برای مرد هنگام مرگ، برای ماه هنگام محاق گویند: مابقی منه الا شفاً؛ و کذلک للشمس عند غروبها. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی آزاد

آیات

آیات، آیه ها، نشانها، علامت ها، جملات و عبارات صادره در مقام وحی، کلمات و آثار الهیه، " جمیعُ مانَزِّلَ مِنْ مَلَکُوتِ البَیان " (رساله سؤال و جواب)، معجزات، مجازاً‌ بمعنی مردان بزرگ و امور عجیبه و خارق العاده نیز آمده است.



صلوه آیات: یا صَلوهُ الآیات نمازی است که هنگام وقوع حوادث و خطرات میخوانند
(مفرد: آیه، آیت)،


آیات بینات

آیات بَیِّنات، آیات الهیه، در شریعت اسلام آیات قرآن، ایضاً: معجزات واضحات،


مطلع آیات

مَطلَع آیات، محل طلوع آیات، منظور مظهر کلی الهی می باشد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آیات

نشانه ها، نشانی ها، نشانه ها، نشان ها

فرهنگ معین

آیات

جمع آیه.، نشانه ها، علامت ها، آیه های قرآن، متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است، محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست، نمازِ ~نمازی که هنگام خسوف و کسوف و [خوانش: [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

آیات

آیت

فرهنگ فارسی هوشیار

آیات

نشانها، علامتها، جمع آیه

معادل ابجد

آیات شفا

793

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری